دانیالدانیال، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

نفس من دانیال

تقدیم به تو. . . .

به نام او . . . بازی روزگار را نمی فهمم ! من تو را دوست می دارم تو دیگری را و دیگری من را . . . .  و همه ما تنهاییم  داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنها از دوست داشتن باز می مانند.انسان عاشق زیبایی نمی شود بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست! همه انسانها بهشت را دوست دارند اما هیچ کس دوست ندارد بمیرد. عشق در لحظه پدید می آید و دوست داشتن در امتداد زمان پس ما همگی تو را دوست داریم. ...
23 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

سلام دانیالم چند شب پیش تولد دایی رضا بود  و دایی مهران اینا اومدن اینجا هم واسه دایی رضا کادو خریده بودن هم واسه شما دو دست لباس خیلییییییییییییییی خوشمل گرفته بودن   تازه چند روز پیش دایی رضا واست دو تا کلاه خییییییییلی ناز گرفته بود  خاله نداو عمو حسن هم که هر سری میان ما رو کلا شرمنده خودشون میکنن وتا الان هم کلی از سیسمونیتو خریدن اخه خاله ندا میخواد یه کاری کنه که من جای خالی مامان بتول رو احساس نکنم و تا الان خیلی واسمون زحمت کشیده  راستی خاله ندا میگه دانیال به من بگه عزیز جون اخه من جای مامان بتولشم پس با این حساب عمو حسنم میشه بابابزرگـــــــــــــــــــــــــ   هههههههههههههههه خلاصه دست همش...
22 ارديبهشت 1392

سختی های شیرین

سلام عزیز دل مامانی دیگه کم مونده بیای بغلم  دارم واسه اومدنت لحظه شماری میکنم   الان که دارم فکرشو میکنم میبینم تو این چندماه که شما اومدی تو دلم خیلی سختی کشیدم و دارم میکشم ولی همش فدای یه تار موت مامانی از هفته ششم که تو دلم بودی مامان ویار شدید داشت و نمیتونستم چیزی بخورم هر چی میخوردم  گلاب بروت میشدم ههههههههههههههه  و تا دو ماه    یعنی حتی اب هم نمیتونستم بخورم خیلی هم لاغر شدم نگران شما هم بودم و میترسیدم ویتامین کافی بهت نرسه البته غذا نخوردن من روی دایی رضا و بابا حمیدت تاثیر گذاشته بود و اوناهم با من لاغر شدن تازه داشتم بهتر میشدم که انفلانزای شدید گرفتم و تب کردم طفلی بابا حمیدت کارش ...
15 ارديبهشت 1392

پسر شیطونم

سلام شیطون بلای خودم مامانی ماشاالله این روزا خیلـــــــــــــــــــی شیطون شدی جیگر من نمیدونم تو دل مامان کشتی داری میگیری یا فوتبال بازی  می کنی که ضربات محکمی نثار شیمکه مامانی میکنی البته بگم من از این ضرباتت اصن ناراحت نمیشمااااااااااااااااااااااااااا من عاشق تکون خوردناتم.  وقتی تو دلم حرکت میکنی خیالم راحته اگه یه خورده از اون تکنو زدنات  کم شه دیوونه میشم عشقم صبح که از خواب بیدار میشم دستمو رو شیمکم میزارم یه صبح بخیر بهت میگمو باهات حرف میزنم به محض شنیدن صدام شروع میکنی تکون خوردن منم قند تو دلم اب میشه البته به صدای خاله ندا و بابا حمیدتم عکس العمل نشون میدی قربونت برم اما دایی رضا هر کاری میک...
15 ارديبهشت 1392

جوجوی خالـــــــــــــــــــــــــه ندا

                                                       سلام  عزیز دل خاله  الان که دارم مینویسم تقریبا 2ماه مونده که شما به جمع ما اضافه بشی.تو عشق خاله ای. میدونی تو فقط پسر مامان منا نیستی پسر گل منم هستی.خاله جون میخوام وقتی به دنیا اومدی تو گوشت وقتی اذان میدن اسم پسر منو که قرار بود به دنیا اگه اومد بذاریم محمد حسین  تو گوش شما بخونن.درست من بچه ندارم ولی خدا عوضش شمارو به ما داده خیلی خوشحالم و از خدا تشکر میکنم الان مامانت نشسته داره بستنی میخوره احتمالا توام داری...
12 ارديبهشت 1392

خواسته های یک مـــــــــــــادر

فرزند عزیزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم ... وقتی نمی خواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی .... زمانی ...
10 ارديبهشت 1392

روز مادر

وایییییییییییییییییییییییییییییییی عزیز دلم فردا روز زنه  ولی از امسال به بعد چون شدم مامان دیگه باید بگم روز مادرررررررررررررررررر هورااااااااااااااااااااا  به قول بابا حمیدت دارم از خوشحالی بال درمیارم اخه اولین روز مادرمه نفس من هههههههه تازه به بابا حمیدت گفتم امسال که خدا تو رو به من کادو داده  دیگه من ازش چیزی نمیخوام ولــــــــــــــــــــــــــــــــــی عوضش واسه پسر گلم یه چیزی بخره  عزیزم تو بهترین هدیه زندگی منی بوس پسر گلم  ...
10 ارديبهشت 1392

خوش امدی نفسم

سلام نفسم  پسر گلم از وقتی اومدی تو دلم خیلـــــــــــــــــــــــــــــی خوشحالم  نه فقط من همه خوشحال شدن عشقم   راستی اینم بگم که از اونجایی که مامان بتول گفته بود اسم پسملتو بزاری دانیال ما هم همون کارو کردیمو الان همه شما رو دانیال صدا میکنن  اینم یه بوس تپل واسه پسر گلــــــــــــــــــــــــــــــــم      ...
10 ارديبهشت 1392
1